سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زندگی

این روزها سرم گرم است، گرم مشغله هایی که نمیدانم اسمش را چه بگذارم

این روزها دلم هم گرم است. گرم گرمای دلنشین ماه رمضان. گرم بخشش 

صفابخش خداوندی. برگ برگ خاطرات تنهاییم را مرور میکردم. در هر صفحه ای

از تنهایی ردپایی نهفته بود. ردپای کسی که معلم زندگیم بود. این ماه رمضان

گویا انسان را بیکارتر میکند و فکرش را پرکارتر. اری شکمم گرسنه است. اما

مغزم سیر. سیر سیر از افرادی که روی برگهای پاییزی دلم قدم گذاشتند و

برگها را خرد کردند. الان میفهمم که خرد شدن برگها نیاز بود. چون باید خرد

میشد تا جارویشان میکردم. اری تا جارویشان میکردم تا دلم پاک و زلال شود. 

ماه رمضان برای من= ده ساعت خواب و شایدم بیشتر. انگار در کمای فکر

فرو میروم. به گذشته فکر میکنم. به افکار محدودم. افکار زخمی و شکسته ام

. نه دیگر بس است. این جمله هر سال ماه رمضان است. دیگر بس است.

میخواهم نو شوم. نمیدانم این جمله کی عملی میشود.

 


نوشته شده در سه شنبه 94/4/9ساعت 1:7 صبح توسط قطره نظرات ( ) |

یک قلب شکسته

سهم من از این دنیای وارونه

رد احساسی گم شده میان کویر این قلب شکسته

آری خوب میدانم

باد ماسه ها را جابجا کرده

آری

باد خیانت کار است که رد احساس مرا پاک کرده

عطار  رد عطر خود را هیچ وقت پاک نمیکند

این نسیم است که به عطر خیانت میکند

هیچ کس حالم را ندانست

حتی خودم هم نمیفهمم این حال نایابم را

خودم را گول میزنم

باد را نفرین میکنم تا گناه عطار پاک شود

لیک خوب میدانم

گناه عطار کم از گناه باد نیست

چه میگویم!!!!!!!!!

حال که خراب باشد

فرق باد و عطار را نمیدانی......



نوشته شده در چهارشنبه 94/1/26ساعت 10:57 عصر توسط قطره نظرات ( ) |

فریاد، فریاد،فریاد

بپاخیزید مسلمانان که وقت تنگ است

غزه در خون و میان نیرنگ است

 

به کدامین گناه اینگونه غرق در خون می شوند؟! به کدامین جرم اینگونه مات و مبهوت

تیرو تانک می شوند؟! اشک های کودکان، ضجه های دردآور مادران و چشمان غرق در

خون پدران را چه کسی جوابگوست؟! این چه بازی است که شروع شده است؟!

تاس این بازی را چه کسی در میدان می اندازد! 

ای مردم!!! فریب نخوردید. تاس فریبی بیش نیست تا دشمنان بگویند که ما و غزه نوبتی

بازی می کنیم. ولی نمی دانند که مردم غزه بدون تاس هم برنده بازی هستند. مقاومتشان

، صبرشان، دلیریشان همیشه آن ها را برنده کرده است.

آری؛ آن ها برنده اند حتی اگر تاوان این برنده شدن ریختن خون های بی گناه کودکانشان باشد.

ای مسلمانان!!!!!! به پا خیزید غزه در خون غوطه ور است.

آن گاه که آرام قلم بر سطور این کاغذ میلغزانم، از خود شرم دارم که مسلمان هستم و تنها کاری

که برای این مسلمانان میکنم ریختن چند قطره اشک است.

مسلمانان! جهانیا!ن به پا خیزید!

اگر امروز مقابل ظلم سکوت کنید، شما هم ظالم هستید.

مسلمانان! هر یک از شما فریاد تک تک مردم غزه باشید که در گوش جهانیان تکبیر می گوید. 

سلاح به دست بگیرید، قلم به دست بگیرید، فریاد در گلو هویدا کنید.

اینجا غزه است.... یک عده مسلمان بی گناه در خون غلتیده اند.

ای کفـــــــــر! کم نمیاوریم، می جنگیم، جان فدا میکنیم ولی تسلیم نمیشویم

ای کفـــــــــر! شرم کن، حیا کن از اشک های طفلی بی گناه، از ضجه های مادری بی پناه.

ای کفـــــــــر! به خود مبال که اشک کودکان را درآوردی، اشک این کودکان به خاطر بی حیایی

توست که خود را انسان نامیدی! انسان را از نامت حذف کن تا بتوانی دلیلی پیدا کنی برای خونریزیهایت.

در ردیف حیوان تو را نامیدن هم توهین است به حیوانات. نامت را از ردیف حیوان نیز حذف می کنم

تا شرم در میان حیانات رخنه نکند.

ای مردم غــــــــــــــــــــــــــــــــــزه! با شما همصدا هستیم؛ وعده ما جمعه 3 مرداد

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/2ساعت 1:2 عصر توسط قطره نظرات ( ) |

می گویند فرج نزدیک است


حرفی نیست...


جمعه بیایی یا شنبه برای من فرقی ندارد...


فرق آن دارد که وقتی بیایی، شرم گم شدن در گناهم را


چگونه در لفافه ی خوبیهایت پنهان کنم

 

نمیدانم چند جمعه و شاید چند شنبه به خاطر گناهان من


آمدنت به تعویق افتاد


لیک خوب میدانم که حجم حضورت مثل بارانی


گناهانم را خواهد شست


تو بیا مهدی فاطمه، گناهان ما که تمامی ندارد


میدانم تصور باران بودنت گستاخ گناهم کرده


و چه تصور قشنگی است


می گویند مردی در باران می آید و آن مرد مهدی فاطمه است


لیک من می گویم خود باران خواهد آمد.... 


نا امیدان ، امید را زنجیره نگاهتان کنید که


مهدی فاطمه در راه است


فعلا بارانش در خفا است


باد که بخوابد، باران هویدا میشود


بادگناه را بخوابانید ای عالم، که باران در راه است....


یا مهـــــــــــــــــدی مـــــــــــــــــــــددی ....


نوشته شده در سه شنبه 93/3/20ساعت 1:54 عصر توسط قطره نظرات ( ) |

سلام دوستان. ان شالله فردا در جوار حرم ملکوتی امام رضا (ع) دعاگویتان هستم

خداوندا...! ، از گزند آن معاصی، توبه کنان به سویت گریخته‌ام، پس 

توبه‌ام را بپذیر. به درگاهت پناه آورده‌ام، پس پناهم ده.

 از تو پناه می‌جویم، پس مرا خوار مساز.

 نیاز خواه تواَم، پس نعمت خویش را از من دریغ مدار.

 در تو آویخته‌ام، پس دستم را رها مکن. 

خواهان لطف تواَم، پس نومیدم برمگردان...


نوشته شده در شنبه 92/12/24ساعت 11:20 عصر توسط قطره نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت