سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زندگی

این روزها میان خودم و دلم گیر کرده ام. نمی دانم خودم

را برای خودم دوست بدارم یا برای آمدن سر قرارت دوست

دارم. پاهایم لغزان تر از هر سال و دلم اشک آلودتر از ثانیه

های رمضان دیگر است. امسال نبض رگبرگ های گناهانم

فعال تر از گذشته ها گشته است. امسال قلب گناهکارم

گستاخ تر از قبل شده است و روح سرکشم حس متجدد

شدن دارد. آه و دریغ و حسرت همیشگی؛....کاش این

مهمان نالایق می دانست که سفره پاکی، برای دلش

پهن گشته است. فقط کافی است هواکش قلبش را

فعال تر کند تا گناه به بیرون نشت کندو روزنه های پاکی

رو به قلبش باز گردد..

خوب میدانم سر سفره عشق نشسته ام و دست خالی

هم بر نخواهم گشت، اما دریغ که چشمان نالایقم بسته

است. دستانم را به سوی سفره دراز می نمایم ، اما چه

سود که نمی دانم چه بر میدارم . آیا یک جرعه از آب پاکی،

برای تبرئه یک مجرم از حبس در قفس گناه کافی است؟؟

آه که بغض کهنه ام در حجم گلویم منجمد گشته است.

دیر زمانی است که افکارم با خود می اندیشد: چگونه

علف های هرزی که اجازه جوانه زدن بغض های کهنه ام

را نمی دهند، هرس کنم؟!کاش رمضان امسال با آمدنش،

طنین هرس کردن علف های هرز گناه را بنوازد....

پ ن:هیع.....زبانم قاصر است از این همه گناه..العفو العفو...

برای دل مجروحم دعا کنید.....


نوشته شده در جمعه 92/4/21ساعت 12:40 عصر توسط قطره نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت